| مسافرت به قم براي جهاد و ادامه تحصيل |
|
|
|
|
شيخ بعد ازسبزوار به قم مسافرت مي كند تا علما را در مقابل دولت همراهي كند ولي وقتي به قم مي رسد ،هيچ اثري ازجنگ و درگيري بين علما و دولت مشاهده نمي كندو حتي مشاهده مي كند كه علما در نزد دولت بسيار محترم هستند به طور مثال مي توان به جريان نظام وظيفه اشاره كرد كه علما ازشاه درخواست معاف كردن شهر قم و حومه اش كرده بودند كه شاه هم موافقت كرده بود. شيخ هم با مشاهده اين اوضاع درسش را ادامه داد و گاهي اوقات براي سخنراني به دهات اطراف قم مي رفت به طوري كه در ميان بيست و پنج ده رسوخ كامل پيدا كرد. مخالفت با ساختن باغ ملي در محل قبرستان قم بعد از قضيه خراب كردن قبرستان قم شهرداري قصد داشت كه بجاي قبرستان باغ ملي قم را در همان محل احداث كند براي همين نهالهاي زيادي را در آنجا كاشت شيخ بهلول هم به همراه مردم شبانه به آنجا رفتند و نهال ها را كندند و با خود بردند. رئيس شهرباني كه فهميده بود اين كار بهلول است به فكر افتاد كه او را دستگير كند، ولي طرفداران و دوستان شيخ او را پناه دادند و شهرباني نتوانست او را دستگير كند. ترس از شهرباني مانع از مبارزه شيخ نشد و او از يك ده به ده ديگر مي رفت و گاهي اوقات نيز در مجالس بزرگي كه به سبب مرگ يا عروسي برگزار مي شد به طور ناگهاني وارد مي شد و بر عليه شاه و دولت هرچه مي خواست مي گفت و دوباره به محل اختفاي خود بر مي گشت. شيخ بهلول بعد از پنج ماه جنگ و گريز با شهرباني كه منتظر قيام علما بود به سبزوار برگشت.
|